مثلا انگار اینجا خونه من نیست!

  • ۲۲:۵۹

قرار بود دوستا و همکارای مامانم تشریف مبارکشون رو بیارن خونمون. به عنوان یک عدد خوشحال تصمیم گرفتم پر رنگ ترین و زرشکی ترین رژلب عمرمو بزنم. علاوه بر این که بهم میومد و با این کار خیلی حال می کردم، از عقده (!) هم بیام بیرون! (کجا می تونستم این جوری آرایش کنم دیگه؟) از وقتی که در رژلب رو بستم و گذاشتم روی میز قشنگ داشتم 986 ساعت با خانوم والده سر اینکه این واقعا پررنگه و بهتره من برم پاکش کنم بحث می کردم! در نهایت نکردم. ولی خب کوفتم شد و از عقده هم در نیومدم بیرون!

چند روز بعد پا شدیم با خانوم والده بریم مسجد نذرش رو ادا کنه و از قضا روزه هم بودم. بنابراین به مقدار کمی کرم پودر و یه رژلب خیلی کم رنگ قناعت کردم و زدیم بیرون. خدا شاهده از در خونه تا خود مسجد و برعکس از خود مسجد تا در خونه، میگفت خب یه رژلب پررنگ تر می زدی! :|

کلا استقلال برای بچه ها تو خانواده های ایرانی یه چیزیه شبیه کودتا! کافیه فقط بخوای مطابق با اون چه که فکر می کنی درسته عمل کنی؛ انگار که می خوای چه جنایتی کنی! حالا اینکه فقط عمله اگر کلا بخوای مثلا مکان زندگیت رو هم مستقل کنی وای خدا اون روز رو نیاره! حسابش با کرام الکاتبینه! در واقع مستقل شدن از دید پدر و مادرای ایرانی فقط و فقط با ازدواج تعریف میشه که هر وقت رفتی خونه خودت هرکاری خواستی بکن! اینکه کی می خوان استقلال رو با سن و بلوغ فکری بسنجن دیگه خدا می دونه. در مورد خودم کاملا مطمئنم تا وقتی که ازدواج نکردم حتی اگه 70 سالمم شده باشه من زیر ذره بین تک تک نصیحتای بعضاً صحیح و بعضاً اشتباه مامانم هستم! و البته مطمئنم به غیر از من خیلی ها با این مشکلات مواجهن.

از وقتی هم که تصمیم گرفتم نون بازوی خودمو بخورم [ :)) ] گیر داده به من که بیخیال شو. بچه هات گرسنه موندن؟! پول نیست خرج کنی؟! هفت سر عائله داری؟! محتاج کاری؟! بابات بهت پول تو جیبی نمیده؟! من ازت دریغ کردم؟! و و و و... جواب بدی که می خوام مستقل باشم، یاد بگیرم،  روی پای خودم باشم  و... مشت و چک و لگده که حواله دهنت میشه! :| ولی خب متاسفانه یا خوشبختانه درست ترین کاری که بلدم اینه که سکوت کنم و مصمم تر از قبل از تصمیمم کوتاه نیام ؛ کاملا هم می دونم این زندگی ِ با آرامش نیست.


پ.ن: این جور مواقع موضع بابام جالبه. می ذاره مامانم نظرش رو بده بعد در تکمیل حرفاش سخنرانی غرّایی جهت قانع کردنت تحویلت میده! و آخرش هم ختم میشه به این که: هر وقت رفتی خونه خودت هر کاری دلت خواست بکن!! :|


خوشی روز هفدهم: یه کار پر ریسک کردم و خوشبختانه نتیجه خوبی داد. طرحم نشست روی کار و من واقعا بابتش خوشحالم.


  • ۳۰۳
بوف ولگرد
حرفات درسته و تقریبا شاید ۸۰ درصد خانواده ها اینجوری هست ولی خوب پدر و مادر هم احساس مسولیت میکنند در قباله شما ؛ وقتی که شما ازدواج کردی اونا خیالشون کمی راحت میشه که حداقل کسی حواسش بهتون هست :/
من اسم این دلسوزی ها رو میذارم دوستی خاله خرسه. واقعا یه جاهایی بیش از اندازه حساسن.
بوف ولگرد
چرا؟
ولی به نظرم اینجوری نیست :/ بهر حال :)
یه جاهایی لازمه که اختیار زندگیت دست خودت باشه. من با وابستگی کامل به خانواده مخالفم. هر چیزی به اندازه.
مستر نیمــا
:دی
خب راست میگن:))))
فکر کنم شما از اون مردا باشید که به خانمشون می گن: مگه اینجا خونه باباته که هر کاری دلت خواست بکنی؟! :)))
Donya Bani
خداروشکر کن سالمن.
مامان من که یه لبلوی اکلیلی زدم یه جنجالی به پا کرد که نگو.نمیذاشت از خونه برم بیرون.
درمورد یه کاری هم بود ماهی چهارصد اینا میدادن.میخواستمش.بدونی چیکارا کرد.
اصن آبرو نذاشت.
یا رفتم عروسی ارایش کردم پدر صاحاب جد منو دراورد از بس چشم غره رفت.حالا هی میام میرم رو منبر که الان سی سال پیش نیست. 
اون اولای عاقل شدنم میگف هروقت رفتی خونه خودت فلان کارو کن بیسان کارو که. منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم "من غلط بکنم اشتباه بقیه رو تکرار کنم"
تا بیست بار  در شش ماه اشاره کرد و من هر بیست بار اعتراض کردم و توپیدم.
جلوشون باید وایستاد.
البته بابای نازنین اصن چیزی نمیگه.


آره خدا رو شکر.
وای وای وای قشنگ درکت می کنم. اون سنخرانی هاشون رو هم که دیگه نگو!
والا منم وایسادم اگه یه وقت کم نیارم. :|
بابای من همیشه تو تیم مامانمه! :))
Paradise
ههههی وووی من،دیگه اینجور کارای مامانا جز لاینفک وجودیشووونه،منم هممممیشه سکووووت میکنم
من اگه مامان بشم قول میدم که اینجوری نمیشم. هزار بار هم خودمو گذاشتم به جاش اصلا نگرانیش رو درک نکردم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan