رفیق شاه

  • ۱۱:۰۸

از سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات. به قلم شخص قبله عالم:

«اعتضاد السطنه از تویسرکان [استان همدان] آمده بود. یعنی شب آمده است به اردو. شب بعد از شام مردانه شد، پیشخدمت ها آمدند. میرزا علی خان، آقا علی، عکاس باشی، علیرضاخان، محمد علی خان، سیاچی، آقا وجیه، یحیی خان، موچول خان [مدیونه هر کی بخنده] بودند. حاجی میرزا علی مقدس هم بود. گفتم: حاجی بیا بنشین. من روزنامه فرنگی می خوانم. یحیی خان ترجمه می کند. گوش کن. آمد نشست. رفت زیر کرسی. لحاف را هم کشید روی بینی خود. به عبارت ترکی گفت: به به عجب شد. خیلی سردم بود. خسته هم بودم. اگر اذن نمی دادند، می خواستم بنشینم. بچه ها آتش بیاورید. کرسی را بهم بزنید. می گفت چرا باید زیر کرسی ننشینم. بخصوص از این طرف، پایین کرسی، جای رذل است. هر کس این سمت کرسی بنشیند. جای رذلی است. موچول خان [نخند!]، یحیی خان، من و سایرین از خنده مردیم. می گفت چرا می خندید. مگر بد است. من زیر کرسی بنشینم. چه عیب دارد. من رفیق شاه هستم. من لله باشی هستم. من مثل گیس سفید هستم. در بچگی شاه فلان جا را می شستم. چرا ننشینم. زیر کرسی. خلاصه این قدر نامربوط گفت، از خنده مردیم. بعد رفت.»


شهریار جاده ها/سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات/ به کوشش: محمدرضا عباسی، پرویز بدیعی/ انتشارات سازمان اسناد ملی ایران / 1372 (خیلی هاتون هنوز به دنیا نیومده بودید!! :) )


پ.ن: واضح و مبرهنه که قسمتای داخل کروشه رو من نوشتم.

پ.ن: قضاوت با خودتون.

پ.ن: مجددا تو روح کسی که به اسم موچول خان بخنده! :)) اسم یه این قشنگی! من خودم می خوام برم بشم زن کوچول خان! :دی

پ.ن: عکاس باشی عین سر جهازی همه جا با ناصر بوده.



  • ۶۹۸
خانم لبخند
چه قرم قاطی حرف زده بود :/
اتفاقا ادبیاتش خیلی سلیسه. بقیه متون قدیمی احتیاج به کلی ترجمه دارن :)
هانیه شالباف
به‌نظرت اسم پسر موچول‌خان چی می‌تونه باشه ؟ :))
جوجول خان :)))
میلیونر
من خاطرات... السلطنه رو خوندم. نمى دونم دقیقا راسته یا نه ولى اگه راست باشه باید بگم دوران قاجار افتضاح بوده. قشنگ خارجى ها حق داشتن هر چى کردن با کشورمون. در این حد. :| 
ممد حسن؟ 
دقیقا همینه. راسته. می بینی برای ما چقدر کسر شانه؟ برای خودشون انگار نه انگار!
دکتر میم
راضی ام :-))
ما نیز :))
هانی هستم
بچه ها من یه وبلاگ میزنم عنوانشو میذارم موچول خان، بیاید تا می خواید بخندید. :دی
:))) میشه منم بیام؟ 
وبلاگ خوبی دارید به منم سر بزنید!
با تبادل لینک موافقید؟ 
:دیییی 
پرستو
وااااای پاموک من هر وقت این سفرنامه های ناصرالدین شاه رو می خونم از خنده روده بر میشم، برا همینم حکم زنگ تفریح داره وسط کتاب های فلسفه تاریخ و اینا :) از این به بعد این پست تو هم مزید بر علت شد. دمت گرم زن آینده موچول خان :)))) 
جدا زنگ تفریح خوبی محسوب میشن. :) من که کلی واسه قبر ناصر نور آرزو می کنم. :))
عزیزدلی. شاد باش همیشه. البته مو‌چول خان جد شوهرم محسوب میشه! کوچول خان شوهرمه! :دی
پرستو کوچول خان، کوچول خان پرستو :)))
جولـ ـیک
اسم مادربزرگ مادربزرگ من موچول خانم بوده.
:دی
تو رو خدا؟! چه جالب. پس اسم زن هم بوده
احسان ..
الان دیگه دیره بشی زن موچول خان....چندین کفن هم پوسونده! یه گزینه دیگه انتخاب کن
نه. دقت کنید میخوام بشم زن کوچول خان از نوادگان موچول خانه! :))
آقاگل ‌‌‌‌
خب اینقدر از اسم خوشتون اومده اسم بچه تون رو بذارید موچول خان در آینده. :دی
باید با باباش مشورت کنم :)))
آقاگل ‌‌‌‌
خب اینقدر از اسم خوشتون اومده اسم بچه تون رو بذارید موچول خان در آینده. :دی
نفس نقره ای
آقا خودت هی گفتی بولد شد :))))))) من نمیخواستم بخندم :)))
:))) نه دیگه شما باید بتونید در برابر وسوسه های شیطانی من مقاومت کنید! 
جولـ ـیک
بیشتر به نظرم میاد اسم خانم باشه، آخه اسم اقا رو عموما چیزای گنده و پرهیبت میذارن:دی
شاید لقبش موچول خانه این بنده خدا:|
آره بیشتر به خانوما می خوره. جالبه که هم اسم زن بوده هم مرد.
اونا القاب زیاد واسه خودشون میذاشتن. ممکنه لقب بوده باشه. باید برم تحقیق کنم موچول یعنی چی. 
پرستو
ای وای اشتباه منو ببخشید پاموک جان:))))
جناب کوچول خان بسیار از آشناییتون خوشحال شدم:))) مواظب این  پاموک  ما باشین، یه دونه اس به  خدا
قربان شما. :))
کوچی سلام میرسونه!! خخخخ
من فدات برم :)
کفشدوزک بلاگ
(-: موچول و کوچول:دی
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan