گلجام

  • ۱۱:۳۳

خوشی روز هفتاد و هفتم: کارم داره خوب پیش میره و ازش راضی ام.

  • ۲۶۵

خودمم نمی دونم چه مرگمه شما رو که دیگه حق می دم!

  • ۱۸:۱۹

1- روزای شلوغی رو می گذرونم. همه چیز به معنای واقعی کلمه لولیده به هم. باید تا مرداد کلی سفارش رو تموم کنم و احساس می کنم خدای توانا اگه بهم هزار تا دست هم میداد بازم نمی تونستم تمومشون کنم! تا یه ذره سرم خلوت میشه حس هیچ کاری نیست و باید فقط افقی شد. نمیرم؟


2- آدم کم آبخور یا به جرات بگم آب نخوری هستم! نمی دونم چرا من هیچ وقت تشنه ام نمیشه. دیدم همین جوری ادامه بدم به صورت یه موجود مچاله و چروک باید در خدمتتون باشم. واسه همین برای تشویق کردن خودم که تو باید به زور هم شده آب بخوری رفتم یه بطری از این جینگولا گرفتم گذاشتم کنار دستم تا بلکه یه کار مثبتی کرده باشم. اصلا با این حرکت امعا و احشایم از این حجم غافلگیری سر گذاشتن به بیابون! می شنوم که دارن میگن این کِی آدم شد؟ البته از وقتی این حرکت رو زدم گلاب به روتون یه پام توی wc هستش. دیده شده که گاهی توهم هم می زنم و خواب رو بر خودم حرام می کنم! (یه حسی بهم میگه همون مچاله بشم راحت تره!)


3- اینو درست کردم برای یه موجودی که مرداد به دنیا میاد. وقتی تموم شد حس کردم چقدر منم! اصلا نمی دونم چرا بین این همه حیوون روباه ساختم! :|





پ.ن: خودم میدونم رو هوا نوشتم. نوشتم که فقط نوشته باشم. :|

  • ۳۱۵

هفتاد و شیش

  • ۱۱:۳۰

خوشی روز هفتاد و ششم: از اون روزا که کارای عقب مونده دیگه عقب مونده نیستن :)))) که البته یه حس لحظه ای بود بعدش کلی کار ریخت سرم :)) ولی خب باز می ارزید.

چشم شور خودم

  • ۲۸۳

مهراد

  • ۱۱:۲۸

خوشی روز هفتاد و پنجم: یه سورپرایز عالی برای یه مامان کوچولوی دوست داشتنی.

  • ۲۴۴

فروشگاه توت فرنگی

  • ۱۱:۲۶

خوشی روز هفتاد و چهارم: بالاخره اون چیزی که مدتها دنبالش بودم رو خریدم.

  • ۲۵۱

روبی

  • ۱۱:۲۴

خوشی روز هفتاد و سوم: یکی از سفارشا آماده شد و خیلی بهتر از تصوراتم شد.

  • ۲۸۲

مرغ سعادت

  • ۱۰:۴۳

خوشی روز هفتاد و دوم: دیدن یه نوعروس و ماه داماد

  • ۲۵۰

ثمر

  • ۱۰:۴۱

خوشی روز هفتاد و یکم: عید فطر. چی بهتر از این؟

  • ۲۷۵

آنه

  • ۱۰:۴۰

خوشی روز هفتادم: مهمونی شام خاله جانم

  • ۲۵۴

گوگل با لباس ایرانی

  • ۱۶:۳۶



سری به صفحه اینستاگرام گوگل بزنید و آواتار جدید گوگل رو ببینید. به ایرانی بودن خودتون افتخار کنید و ببینید نقش های زیبای تاریخمون چقدر خوش نشسته روی اون G کذایی.


طراحی آقای امین نجفی

فنگ شویی

  • ۱۰:۳۹

خوشی روز شصت و نهم: یه اتاق تکونی حسابی و جریان انداختن انرژی مثبت

  • ۲۴۴

ابر قشنگم

  • ۱۰:۳۷

خوشی روز شصت و هشتم: استارت یه ایده جالب برای نوزاد تو راهی.

  • ۳۴۲

به بچه

  • ۱۷:۵۹

نامه شماره صفر

سلام بچه.

قبل از خوندن هرگونه نامه ای از سوی من، یعنی مادرت، باید یه سری توضیحات بدم. اینکه چرا توی خطاب به تو نمی نویسم پسرم یا دخترم به این دلیل هست که موقع تحویل گرفتن خودم از خدا، توی دیفالتم در قسمت "دوست داری بچت دختر باشه یا پسر؟" گزینه "هیچ فرقی نمیکنه فقط سالم باشه" تیک خورده بود. پس جنابعالی فعلا بچه هستی. هیچ هم سعی نکن متقاعدم کنی که برام فرق داشته باشه. چون می ترسم بشی شبیه بچه پسر خالم. آخه عروس خاله ام مثل من نبود. اون توی دیفالتش گزینه "پسر، فقط پسر و فقط پسر" تیک خورده بود. با نمی دونم چه عملیاتی هر دو تا بچه اش پسر شد. بچه اولش سال دیگه میره دبستان و هنوز زبون باز نکرده. من بدون هیچ گونه آگاهی از علم پزشکی اعتقاد دارم با این دستکاری ها یه بلایی سر بچه اش آورده که بچه هنوز نمی تونه حرف بزنه! باور کن.

خب بس دیگه. برای نامه شماره صفر زیادی حرف زدم. فقط اینکه از همه بهتر که تو همون بچه باشی.

کم میشه زیاد

  • ۱۰:۳۵

خوشی روز شصت و هفتم: آزاد شدن یه زندانی که دست جمعی تلاش می کردیم براش. 

  • ۲۸۶

شصت و شش

  • ۱۰:۳۳

خوشی روز شصت و ششم: درست کردن یه شام کاملا خانواده پسند

  • ۲۹۴

گلگون روی

  • ۱۰:۳۰

خوشی روز شصت و پنجم: دیدن خاله کوچیکه بعد از مدت ها. اصلا می بینمش امید به زندگیم زیاد میشه.

  • ۲۸۲

بودای رستوران گردباد

  • ۱۰:۲۸

خوشی روز شصت و چهارم: آشتی با یه کتاب قدیمی.

  • ۲۷۱

کاشی

  • ۱۸:۵۶

خوشی روز شصت و سوم: تموم کردن حاشیه های گلدوزی

  • ۲۸۸

دفترچه جیبی

  • ۱۸:۵۵

خوشی روز شصت و دوم: یه برنامه ریزی جالب و جدید برای روزهام

  • ۲۸۸

صابری

  • ۱۸:۵۳

خوشی روز شصت و یکم: روزی که شبش قدر بود...

  • ۲۴۹

تفرش

  • ۱۸:۵۲

خوشی روز شصتم: مسافرت یه روزه و سرک کشیدن به جاهای ندیده.

  • ۲۶۸

کوچه شقایق

  • ۱۸:۵۰

خوشی روز پنجاه و نهم: یه مهمونی از مدل روزه ای. در نوع خودش باحال بود.

  • ۲۷۳

سبز

  • ۱۸:۴۷

خوشی روز پنجاه و هشتم: درست کردن یه دستبند با عشق واسه دل خودم.

  • ۳۱۴

خانم خوشبخت

  • ۱۸:۴۵

خوشی روز پنجاه و هفتم: دعوت شدن به یه افطاری خیلی دوستانه

  • ۲۲۱

تیرماه

  • ۱۸:۴۴

خوشی روز پنجاه و ششم: بالاخره تابستون شد. فصلی که عاشقانه دوسش دارم.

  • ۲۰۳

یه ذره هم نجومی

  • ۱۸:۳۸

امروز اول تیر بود. بلندترین روز سال و مصادف با انقلاب تابستانی. یعنی وقتی که خورشید به مدار راس السرطان می تابه و روز از همیشه طولانی تر میشه.

اینجا هم چارطاقی نیاسر کاشانه. این یه بنای آیینیه و احتمال میدن که مربوط به آیین مهر یا میترا و پرستشگاه مهر باشه. زاویه بنا یه جوری ساخته شده که در زمانای مشخصی مثل همین انقلابین که گفتم طلوع و غروب خورشید از بین ستون های چارطاقی دیده میشه.


photo by: Majid Ghohroodi



یکم تیر ماه
انقلاب تابستانی
چهارطارقی نیاسر کاشان
قدمت ساخت: بیش از دو هزار سال



نور

  • ۱۸:۳۰

خوشی روز پنجاه و پنجم: پیدا شدن سی دی ای که مدتها دنبالش بودم  و گم شده بود.

  • ۲۷۹

پنجاه و چهار

  • ۱۹:۰۱

خوشی روز پنجاه و چهارم: غلبه کردن به مریضی و ادامه روزه داری

  • ۲۷۹

مرسی که هستی!!

  • ۲۳:۴۹

و هزار بار تشکر می کنیم از ریزگردها، آلودگی ها، گرد و غبارها و سایر پدیده های آلوده اتمسفر ِ غرب کشور که هستن تا با خیال آسوده بدبختی ها، قرمز شدن چشم ها، سرفه ها، گلو درد ها، سردرد ها، سنگین شدن کله ها، افسردگی ها، دلتنگی ها و... رو بندازیم گردنشون تا کسی نتونه سین جیممون کنه که چه مرگته! خدا خیرتون بده.

مسئولین از شما هم متشکریم. به خدا اگه نبودید این ریزگردا هم نبودن! اونوقت کی جواب سوالای بی پایان خانوم والده ما رو میداد؟!

  • ۳۰۷

ملت

  • ۲۳:۲۵

خوشی روز پنجاه و سوم: یه پیک نیک شبانه با خانواده

  • ۲۷۳
Designed By Erfan Powered by Bayan